• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : اين روزها که مي گذرد...
  • نظرات : 16 خصوصي ، 61 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رب 
    مثل هميشه ساکت و آرام
    اين روزها تنها
    حس مي کنم گاهي کمي گنگم
    گاهي کمي گيجم
    ..
    من کاملا تعطيل بودم
    اول نشستم خوب
    جوراب هايم را اتو کردم
    تنها - حدود هفت فرسخ - در اتاقم راه رفتم
    با کفش هايم گفتگو کردم

    پاسخ

    گاهي - از تو چه پنهان - .. با سنگ ها آواز مي خوانم...