• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : اين روزها که مي گذرد...
  • نظرات : 16 خصوصي ، 61 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5      >
     
    + رب 
    مثل هميشه ساکت و آرام
    اين روزها تنها
    حس مي کنم گاهي کمي گنگم
    گاهي کمي گيجم
    ..
    من کاملا تعطيل بودم
    اول نشستم خوب
    جوراب هايم را اتو کردم
    تنها - حدود هفت فرسخ - در اتاقم راه رفتم
    با کفش هايم گفتگو کردم

    پاسخ

    گاهي - از تو چه پنهان - .. با سنگ ها آواز مي خوانم...
    + رب 
    شعر خيلي قشنگي بود ...
    ممنونم
    پاسخ

    :)
    + رب 
    گاهي نگاهم در تمام روز
    با عابران ناشناس شهر
    احساس گنگ آشنايي مي کند
    گاهي دل بي دست و پا و سر به زيرم را
    آهنگ يک موسيقي غمگين
    هوايي مي کند
    پاسخ

    گاهي براي يادبود لحظه اي کوچک.. يک روز کامل جشن مي گيرم .. گاهي .. صد بار در يک روز مي ميرم .. حتي .. يک شاخه از محبوبه هاي شب .. يک غنچه مريم هم براي مردنم کافي است...
    گويااااااااااااااااااااااااااااااا :)))))))))))))))))))))))))))))))))))
    در حد قااااااااااااااه قااااااااااااااااااه خنديدماااااااا
    يني داغوووونيم :))))))

    خودش اگه بدونه ها ...يني با اين وضع ما حتي اونم دو دستي ميزنه تو سرش که سراغ کيا رفته اصن :)))))))
    پاسخ

    :پييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي
    خو نظر زير را واي مي ايستيم تا بروي سيارتون و بجوابي..
    :))
    خواستم بگم چيز مهمي نبود با گوشي نميخواد بري تو لينکه ..
    پاسخ

    سلام ... نه بابا لينکه رو که با گوشي نمي رم :)))) خو نت دارم که.. منتها صبح حوصله م سر رفته بود همين طوري کامنتامو چک کردم :) .. برم ببينم چي بوده :)
    + vf 
    http://www.irandoc.ac.ir/ghadir/membership-ghadir.html
    اينجا منظور از مبدا و مقصد کجاهاس؟
    کجا بايد برم برا ثبت نامش؟
    پاسخ

    آهان، خو مقصد که ديگه نگفته، فقط مبداء :)) فک کنم مبداء يني دانشگاه مبداء، يني يوني خودتون. حالا فردا يه سؤالي بپرس، اما فک کنم همين باشه. آخه فک کنم خواهرمم تقاضاش رو به دانشگاه خودشون داده بود..
    + vf 
    همين الان يکيو ديدم انگار خودت بودي اصن!
    بعد يخو من ! وسط حياط! جييييييييييييغ امروز پنجشنبس؟!!!!!!!!!؟
    هاه! نه !

    خو بستني و ميريزم تو دم نوش ميخورم ! تازه دم نوشش مفيدترم ميشه !
    تازه اونجوري ميتونيم يه کيک هم بگيريم توش تيليت کنيم خوشمزه ميشه ..فککنم ع جونم دوس داشته باشه..
    دونخطه همون که ميزنه تو سرش ميگه اوه!
    پاسخ

    سلام برسون به همزادم :))) // اه تران! همين کارا رو مي کني که داري از چشمش ميفتي ديگههههه!! .. اي واي راستي گفته بود بهت نگم اينو :)))))))))))))))) .. البته خو اگه اوشون دوست داره، خب حتماً خوبه ديگه!!! :))))))))) دونخطه همون که مي زنه تو سرش ميگه اوه و همزمان سبز مي شه!!! :)))))))
    + رب 
    ديگه کلا اسم ددم نوش که مياد نيشم از مغرب تا مشرق گسترده ميشود !:))
    ميدونم آخرشم دم نوش نخورده از دنيا ميرم :)))
    بريم باهم بستني بخوريم !:)))
    پاسخ

    سلام ... :ديييييييي نه دور از جون :)) ما آخرش دمنوش خواهيم نوشيد! :))) // آرهههههههه! تو اين هوا بستني مييييييييي چسبه! :))) نامردي اگه بزني زير حرفت! دونخطه يه عالمه پييييييييي! :))
    + رزبانو 


    سلام

    گوياااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟تا خود تهران رسيد صدام...

    خودت ميدوني من وقت خوندن كامنت دونيا رو ندارم من چه ميدونم كجا كي چي گفته آيا؟يني دوس دارم بدونم و حرفاي دوستانم محترمه برام...خب به من مستقيم بگو چرا ميفرستي منو دنبال نخود سياه؟

    من ببخ وقت سرخاروندن ندارم موهام ديگه كپك زده بس نخاروندم خو...بعد انتظار داري بشينم دونه دونه كامنتا كه هيچ ج كامنتا رم بخونم؟!

    هييييييييييييي خواهررررررررر از ما ديگه گذشت...ديگه شور و حال جووني رو نداريييييم...

    دوشمبه صب چه خبره ننه؟فال ميگيري؟

    پاسخ

    سلاااااااااااااااام :) ... نه خو گلم، من که نگفتم بشيني همه ي کامنتا و جواباشونو بخوني که.. گفتم اون رو در جواب ِ کامنت خودت، همين جا، گفتم :) ديگه جواب کامنت خودت رو که مي خوني :) نکنه نمي خوني؟ :دي يني الآن جواب اينو هم نمي خوني؟ :پييي ... بهدشم! الکي برا من تيريپ پيري و بي حالي نياااااا؛ بابا اميد ما گيس سفيدا به شوما جووناست :) :بوس // دوشمبه صب؟ هيچ :دي آخه ديروز تران 1شنبه و دوشنبه رو قاطي کرده بود، فکر کرده بود من رسيدم :)) .. آرههههههه! تو هم بيا فالت بگيرُم خواهر! :)))))
    + رب 
    خو من از صبح دوگانگي دارم که دوشنبس ولي کاراي يکشنبه مو ميکنم !شما راحت باش :))

    رب از دس رفت کلا!!
    پاسخ

    سلام ... :ديييييي .. بيا دخترُم بيا فالت بگيرُم ببينُم چته! البته من به جا فال قهوه فال ِ دمنوش مي گيرما! :پي
    + رب 
    من نميترسم ولي ديگه از هر گربه اي هم خوشم نمياد !
    من گربه هاي باشخصيت و دوس دارم ...اين خيلي آويزون بود ..بعدم با دوستم کار داشت خوبيت نداشت گوش وايستم!!!
    کي مياي؟
    پاسخ

    باشخصيت لابد مثلاً اون بي ريخته ي کتابخونه؟! :دي ... گوش وايسي؟! :ديييييييييييييييييييييي // ايشالا دوشنبه صبح :)
    + رب 
    ههه بله عجب پسر شجاعي!!!! |:)))

    اتفاقا ديروز داشتيم با دوستم از باشگا برميگشتيم هويجوري صحبت ميکرديم که يه گربه هه هم اومد باهامون همقدم شد!
    (باشگا بجز در اصلي روزاي جمعه در وردي استخرش هم بازه که البته چون اون سانس مردونس و اصوووولا خيلي خلوت هيشکي ازونور نميره بجز من و اين دوستم که حال دو ساعت راه رفتن تا درب اصلي و نداريم)
    اولش فککردم دوستم هم نميترسه ، بيخيال شدم و گربه رو رد کرديم ..به ثانيه نکشيد که دوستم پريد رو هوا ! نگو گربه هه رفته بود از پشت سرش حمله کرده بود ...
    هههه دوستم گفت بدوييم؟گفتم نه الان ميره ! ولي سيريش بوداااا نميدونم از چيِ کفشش خوشش اومده بود همش نگاش به کفش دوستم بود اصن نميذاشت تکون بخوره !خلاصه من دوييدم سمت استخر ولي همچنان اون دوتا داشتن کل کل ميکردن ...اصن يه وعضي!



    پاسخ

    سلام ... نامرد تو چرا دوييدي و تنهاش گذاشتي؟! :دي خو تو که مثلاً نمي ترسي يه جوري فراريش مي دادي! :))
    + رزي 

    ببخشييييييييييييييييند

    اين زيتون خانوم رو من ميشناسم؟

    آيا از دوستان تغيير چهره اي ه؟

    پاسخ

    سلام ... ع رزي جان فک کردم شناختي که.. آخه خودش توي وبت گفته بود اون بنده خدايي که وب تازه زده.. شناختي؟ :)) نه چهره ي قبلي شو که حفظ کرده، يه شخصيت جديد هم برا خودش ساخته! دونخطه مردم شيزوفرني دارن آيا؟ :دييييييي
    + رزي 

    سلام آبجي

    قالب نوت مباررررررك

    يه آپ نوووووو هم بكن ديگه

    پاسخ

    سلام ... والا الآن سر سفري يه کم تعطيلم، خيلي کار دارم :( ... اما سعي مي کنم هرچه زودتر تر ايشالا :) دونخطه بوووووس :)
    + rob 
    :)))))))
    چماقتو نشونش ميدادي ..ديگه عمرا نميومد اونجوري در بزنه ..

    بده خاطراتتو به نوشته تبديل کردم برات ميمونه حالا ...شونصد سال
    ديگه مياي برا نديده هات ميخوني کلي حال ميکنن ..

    فککنم اينا از موهبات دکتر شدنه ...وگرنه تاحالا که صدا نميشنيدم!


    پاسخ

    :دي نه بابا پسر شجاعي ه واسه خودش! اون دفه يه گربه هه از تو حياط راشو کشيده بود اومده بود توي پارکينگ و بعدم پله ها! تا طبقه دومشو که من ديدم اومده بود بالا! يهو گربه هه رو ديدم جا خوردم :دي يه کم بعدش رفتم تو آسانسور ديدم همين بچه هه (يادم رفته فک کنم اسمش ايمان بود) داره مي خنده مي گه خاله خاله اون پايين دُبه هست! تو مي ترسي! دونخطه ابرو! (((:((( خلاصه پرروتر و شجاع تر از اين حرفاس :دي /// ع؟ پس يني توهمات 6-7 ماه پيش منم از همين بوده؟! اي واي لو رفتم که داشتم از اون وقت خودمو برا دکتري آماده مي کردم! :پيييييي
       1   2   3   4   5      >