وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
چه کسي مي داند؟ . . .
نظرات :
3
خصوصي ،
33
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پارسا زاهد
به نام خدا
سلام
عکستون رو بعداً ديدم
واقعاً ميخواين بانجي چامپينگ کنيد؟ :دي
همينه ديگه با صاحب رب گشتن عاقبتش همينه :دي
آهان ميخواين فقط داد بزنيد و دم نوش بخوريد:)
راستي دم نوش چي؟ بادرنج؟
پاسخ
سلام ... واه، مگه چيه؟ ورزش به اين قشنگي و مفرحي! D: .. خب اون روز فقط مي خواستم داد بزنم و دمنوش و اينا، اما ايشالا فردا مي خوايم بپريم! مگه نه تران؟! :ديييييي ... منظورتون بادرنجبويه مي باشد؟ خب نمدونم، حالا يه چي مي خوريم ديگه.. من که چند وقتي مي شه گير دادم به چاي سبز و زيره، البته برا تو خوب نيست تران! :پييييييييييييييييي .. مي گم تران، بيا هرچه زودتر بريم، لااقل اسم يه دو تا دمنوش باکلاس ياد بگيريم! :پي اين بار که اومدم تهران بريم ديگه، اتفاقاً توي هواي سرد بيشتر مي چسبه! دست «کبلايي حس» (p;) و آنه و اينا رو هم مي گيريم مي ريم ديگه، خو؟