• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : الو؟! درست گرفتم؟!
  • نظرات : 5 خصوصي ، 45 عمومي
  • پارسي يار : 1 علاقه ، 3 نظر

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    به نام خدا
    سلام
    منم معرام رو مي‌خوام اونجا کلي با جناب برزخ و بقيه خاطره داشتيم
    خاطره دلخوري خانم آنشرلي :دي
    يه دو مصرع از يه شعر يا معرم يادمه اما بقيه‌ش يادم رفته. دست کم براي يه مدتي بازش کنن تا تاپيک رو کپي کنيم
    يه جاش اين بود:
    همسر همسايه‌ي بالاي ما
    زد سر مرد را به شيشه شکست
    بعدش فکر کنم اين بود
    من به کليفم برسانم پيام
    همسر تو هم به کمينت نشست :دي

    راستي نمي‌دونم اون شعر الويه رو هم تو اونجا گفتم يا نه :دي
    علي يادته‌:دييييييييييي :))))))))))))ژ
    تا مدت‌ها ديگه از الويه بدت اومد :دي
    آخ الان دوباره يادت انداختم :دي

    پاسخ

    سلام ... هه هه! اين شعره رو يادم نبود :دييي ... آره، اگرچه الويه رو زياد يادم نيست چي بود، اما يادمه اونجا بود.