• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : مرگ ِ برگ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام خانومي

    از نظر و لطفت تشكر مي كنم و از اينكه هنوز هم به من سر ميزني خوشحالم

    حداقل از بين دوستام تنها شما و يكي ديگه از دوستان هنوز هم پ به پاي من آمديد و تحملم كرديد

    سه سال گذشته رو خيلي سخت گذروندم ، شايد چون گاهي با تماس گرفتن هاش منو به ياد لحظه هايي مي نداخت كه انتظار و جدا شدن ازش برام سخت ترين لحظه ها بود ... امسال خدا رو شكر تماس هاش قطع شده و سرگرم زندگيشه ... خوبيش اينه كه مي دونم حالش خوبه و زندگي خوبي داره و همين كه بلاخره تونست رهام كنه و منو با تنهايي هام راحت بذاره حداقل براي من خوبه .. نميگم سخت نيست ... هست ولي همين كه من از زندگي اون خبر دارم و مي دونم الان بهترين لحظه ها و شيرين ترين روزهاش رو ميگذرونه برام كافيه ... وضعيت روحي من خيلي خوب شده ... بايد خدا رو شكر كنم ، چون آرامش الانم رو مديون خدايي هستم كه هر لحظه و هر روز بيشتر از روز قبل حسش كردم ... چه شب ها و روزهايي رو گذروندم كه ياد و ذكرش آرومم كرد و كمكم كرد اون لحظه ها رو خيلي خوب تحمل كنم و بگذرونم

    الان كه دارم برات مي نويسم ، يك بغض عجيبي گلوم رو فشار ميده ، اشك توي چشمام حلقه زده ، دستام يخ كرده و لبهام ميلرزه ، اين حالم شايد به خاطر كسي باشه كه اين هنوز عاشقانه دوستش دارم و دوريش برام سخت بوده و هست اما هر چي ميگذره حس مي كنم تحمل اين لحظه ها برام راحت تر ميشه ... بعضي وقتا به خودم ميگم دارم خودم رو گول ميزنم كه مي تونم تحمل كنم ... اما وقتي خوب به خودم و زندگي الانم نگاه مي كنم مي بينم خودم رو گول نزدم ، تونستم خيلي خوب تحمل كنم ، درسته خيلي از لحظه هاي خوب زندگيم رو از دست دادم و خيلي از فرصتهاي زندگيم رو ولي با همه اينها خدا رو هر لحظه شاكرم

    از شما هم تشكر مي كنم ، به خاطر همه لطف و نظراتت ، برام دعا كن ... دعا كن بتونم تنهايي هام رو پر كنم و خودم رو از بند تنهايي هم نجات بدم ، دعا كن