• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : آدم هم...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 24 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رب نيستمااا گفته باشم! 
    p:
    خدايي نميشد ..حتي با يکي هم هماهنگي کردم که بشه بيام بعد ديدم هم عرفه س هم اينکه احتمالا خودتم بري ..بهدشم من بعد از تايم نسکافه ميرسيدم يني کاملا يک مزاحم محسوب ميشدم ..بعدم اصن کتابخونه و گويا بي نسکافه مزه نميده :))
    خلاصه خو نميشد خو :(
    پاسخ

    سلام ... نه بابااااا اصن اگر اون روز حرف از شلوغي کتابخونه نمي زدي، حتي نمي خواستم بهت بگم مي خوام برم که يه وقت تو رودرواسي نموني بخواي بياي؛ منتها خو دليل نمي شه الآن نگم خوشحال مي شدم ببينمت :) .. تو، حس، نقطه، تفلد و بقيه ديدنتون سعادتي مي خواست که نداشتم خو ;) ... تران! دم جوشم از حس نگرفتيما! فککنننننن! بنده خدا همون روز اول زنگ زده که بروبچزو خبر کن، توروخدااااااااااا بياييد من دم نوش و دم جوش مهمونتون کنم ;) بعد خو من اين بار کوتاه تهران بودم و داغون هم سرم شلوغ بود، نشد.. :)