• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : آدم هم...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 24 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + رب 
    هههههههههههههههههههههههههههههههه
    حيف که اينجام وگرنه الان قاه قاه ميخنديدم :)))
    پاسخ

    سلام ... :ديييييي ... نه جدي کاش بازم صندلي داشتيم! يکي فرشته يکي تو! بايد يه روزي يه جايي بنشونمتون رو صندلي! ببين کي دارم مي گم! :-> هههممم! :دي // بعد فک کن! تو صندليت ميام کلاً دو تا پست مي زنم، يکي ميام در مورد شکسپير مي پرسم (که اونم لابد مال تحقيق کلاسيمه! p; :دييي)، يکي هم ميام مي گم اصلاً صندلي داغ يني چي خو؟! :دييييييييييييي دونخطه عقده اي! دونخطه کينه ي شتري! :دييييييييييييييييييييييييييي :پيييييييي
    + رب 
    اينجا ارور ميداد فککردم پارسي داره شکلک هاشو ارتقا ميده ...تصميم گرفته بودم پارسي شم ها ...ولي انگار اصن تو اين فکرا نيس ...
    پاسخ

    سلام ... يني تو پارسي بلاگي بشووووووووو، من خودم درخواست ارتقاي شکلکارو مي دم! :دييي
    به نام خدا
    سلام
    چه جالب نوشته خانم ترانه، يکم وزن دار شده :دي
    يادش به خير جناب برزخ..... :(:)

    پاسخ

    سلام ... :)
    + رب 
    ديروز آخه خيييييييلي ناز و باوقار کنار آبنما(!!!) ژست گرفته بود..شکلک لاو!

    امروز به يه دختره گير داده بووووووود هههههههه يادت افتادم هويجوري نيشمان از مشرق تا مغرب کشيده شده بود همي..
    :))


    _من هوس نشستن رو صندلي داغ کردم!!
    _وا ! عقده اي!
    پاسخ

    سلام ... :دييييييييييييييييييييي يني يه عالمه :ديييييييييييييي ... مي گم مشکلت با عبارت «آب‌نما» هنوز حل نشده؟! :)) ..... آخي نازي تران، ياد اون رقابت و انتخابات صندلي افتادم!! :)) من براي طرفداري و اينا سر دوراهي تو و حس مونده بودم و بالاخره رفتم تو جبهه ي حس q:p ! و نهايتاً اون نشست رو صندلي! :دي ... هههييييييي.. ترانه يادته توي صندليم نوشته بودي من هنوز نفهمديم اين صندلي داغ‌ها خب که چي؟! :دييي مي خواستي تو ذوقم نزني که منم نرم تو جبهه ي حس! دونخطه شوخي کردما! تا حالا فکر نکرده بودم که شايدم دليلش اين بوده باشه! :پييييييييييييييييييييييييييييييييي :->>>
    سلام
    داشتم آرشيو پاسخمهامو در بخش اتجمنهاي تبيان مرور مي کردم برخوردم به اين پاسخ در صندلي داغ شما..گفتم براتون بذارم تا تجديد خاطره اي بشه...
    ---------------------------------------------------------

    جمله سوزانندگان باشند هوش*آمده اينبار گوياي خموش

    دختري آرام وخوب وباادب*اهل اهواز است وهم اهل ادب

    هر چه كه اين صندلي داغي شود*عاقبت از بهر او باغي شود

    آمدم گوياي خاموش آمدم*ليك من با دست خالي نامدم

    من سوالاتي كنم از محضرت*عرضه كن هر آنچه داري در برت

    (1)با رواياتي كه هر جا خوانده اي*پس چرا اينك مجرد مانده اي

    (2)گفته اند چادر حجاب برتر است*اصل اينست يا كه چيز ديگر است

    (3)گو به من آيا كه اهل هيئتي*اهل نوحه بهر آل عترتي

    (4)آشناي گوش تو آواي چيست*سنتي يا پاپ يا رپ يا كه نيست

    (5)گو نطر در باب امر رهبري*بابت اين فتنه هاي كشوري

    (6)تا محرم مانده هفتاد ودو روز*يك رباعي گو تو بهر اهل سوز

    (7)شوخي نامحرمان،اهل مجاز*مي پسندي تا چه حد باشد مجاز

    (8)گر تاهل را نمايي اختيار*همسري شاغل شوي يا خانه دار

    (9)گو كنون بايد چه رفتاري كنيم*تا شهيدان را هواداري كنيم

    (10)اين سوالم را هم اينك گيرگوش*تا چه حد اهل كتابي اي خموش

    (11)راستي گويا بيا كاري نما*اهل قرمز را طرفداري نما

    (12)چون رسيد آخر سوالم اين زمان*حرف دل را گو تو با صاحب زمان


    پاسخ

    سلام ... خيلي خوش آمديد جناب برزخ :) ... و خيييييييلي ممنونم بابت مرور خاطرات قشنگ آن روزها... :) ... واقعاً اين شعر رو دوست داشته و مي دارم :) ... همين جا سوءاستفاده مي کنم از اين نظر زيبا، و سؤالي مي پرسم از حضورتون.. مي گم شما نمي دونيد چه بلايي به سر تاپيک مشاعره ي طنز ِ اون سال‌ها افتاده؟! واردش که مي خوام بشم مي زنه شما مجاز به ديدنش نيستيد! حذف يا غيرعلني شده؟! يا چي؟ دلم مي خواست برم شعرهاي شما و ديگر دوستان و معرهاي خودم رو دوباره بخونم.. اون کل‌کل‌هاي زيبا.. هوم.. دلم همه ي پست هامون رو يک‌جا مي خواد.. :(
    + رب 
    گوياااا؟
    گربه سياهه رو ميگي که يکمي از بدنش سفيده؟

    امروز يه همچين گربه اي رو ديدم و خداوکليلي بايد بگم چقدددددددددر خوشگل و با جذبه و با شخصيته !
    اگه منظورت اين بوده که ..اصن استغفرالله

    :))
    پاسخ

    سلام ... نه، اون گربه سفيده رو مي گم که بيشتر سياهه! :ديييييي ... فک کنم خودشه.. :| خوشگل؟ با جذبه؟ با شخصيت؟! :دييييييييي يني پررو و وقيح بود در حد چي! چطور ازش تعريف مي کني؟!! ايش! :دي
    + رزبانو 
    اوئهههههه
    خدا آدمو گرفتار نكنه
    اوئئئئههههههه
    پاسخ

    سلام ... گرفتار ِ چي؟! :( چي شده بچم؟!
    + رب 
    ميداني؟!!
    گاهي بستن و جمع و جور کردن اين نيشِ باز شده ي ناشي از خواندن اين کامنت ها هيچ مدله امکان پذير نيست !
    حتي اگر در نشنال لايبراري باشي!

    پاسخ

    سلام ... p:دييييييييييييييي:q
    + حس غريب 
    خب من هم فوبياهايي دارم گويا ولي نه در اين حد!
    تو شاهکاري ديگه!
    زشته تو سن و سال من و توهاااا
    اينارم جلو اين بچه ها نگو! به جاي مبارزه با ترسشون هي بهش دامن مي زننن!

    پاسخ

    سلام ... :دييييييييييي بابا حالا چه گيري دادي به اين دو روز سن ما! ببينم مي توني چشمم بزني؟ :پييييي ... به من چه مگه من مامان باباشونم که بخوام در تربيت اين بچه ها(!) نقش داشته باشم؟ :q
    + رب 
    سر اين پست خيلي بد گول خوردماااا
    يادم خواهد ماند :دي
    پاسخ

    :پييييي اينم يادت باشه که يه بار آقا گربه هه رو نشونم بدي! ;) :q
    + رب 
    کي برگشتييييييييييييي!
    آخييييييييييييي بسلامتي خووووو:)
    پاسخ

    امروز اول صبح :)
    + رب 
    آآآآآآآره بابا !
    يه قطره نه ولي خو فنچون فنچون دم نوش مي نوشيم !
    :))
    حس کوجاي؟قيمتاش چجورياس؟
    پاسخ

    سلام ... ههههيييييي لوزگال! :دي ... ايشالا که با بالارفتن دلار، قيمت دم نوش هم چندبرابر شده باشه و آنچنان نقره داغ بشيد که ديگه بي گويا جايي نريد! :->q
    + رب 
    حسسسسسسسسسسسسسس؟
    گويا که رف حتما به خودم اس بزن بريم
    :))))))))))))


    پاسخ

    دونخطه ابرو در هشت جهت! :دي ... خب گويا رفته و الآن از خونه شون داره با شما صحبت مي کنه، حالا ببينم چه کار مي کنيد! :دي يني خداوکيلي يه قطره دم نوش از گلوتون پايين مي ره بدون من؟! دونخطه خودشيفته و اينا :دي // راستي رب بالاخره با کامنت دونيم آشتي کرد؟ :پي
    + رب نيستمااا گفته باشم! 
    خو من از اولي که شرو به خوندن کردم تو ذهنم اون پسره (مد نظر خودم ) اومد چون اون هم همينجوريه! يني کلا رو اعصابه..
    برا همينم ديگه تمام مدت تو دهنم اون بود ...
    خو آخه من اصن از گربه ها بدم نمياد که تصور اين مدل حرکات گربه رو هم بکنم خو..تازه اگه خشن نباشه ذوقم ميکنم بياد طرفم خو..
    پاسخ

    واه؟ پس از اين دخترايي هستي که گربه ها رو پررو مي کنن؟! :دي هوم! ... کجا گفته بودي گربه هاي کپل رو دوست داري؟ تو وبت؟ حالا.. بعد خو اينم چاق بود، اما از اون کپلاي بامزه نبود کههههه، همچي يوغور (درست نوشتم؟) بود! و اصلنم ملوس نبود، بلکه قلدر بيد! من موندم اون دخترا چرا اينقد تحويلش مي گرفتن! ... من که اگه همون ملوسشم بياد طرفم دو متر مي پرم هوا!
    + رب نيستمااا گفته باشم! 
    p:
    خدايي نميشد ..حتي با يکي هم هماهنگي کردم که بشه بيام بعد ديدم هم عرفه س هم اينکه احتمالا خودتم بري ..بهدشم من بعد از تايم نسکافه ميرسيدم يني کاملا يک مزاحم محسوب ميشدم ..بعدم اصن کتابخونه و گويا بي نسکافه مزه نميده :))
    خلاصه خو نميشد خو :(
    پاسخ

    سلام ... نه بابااااا اصن اگر اون روز حرف از شلوغي کتابخونه نمي زدي، حتي نمي خواستم بهت بگم مي خوام برم که يه وقت تو رودرواسي نموني بخواي بياي؛ منتها خو دليل نمي شه الآن نگم خوشحال مي شدم ببينمت :) .. تو، حس، نقطه، تفلد و بقيه ديدنتون سعادتي مي خواست که نداشتم خو ;) ... تران! دم جوشم از حس نگرفتيما! فککنننننن! بنده خدا همون روز اول زنگ زده که بروبچزو خبر کن، توروخدااااااااااا بياييد من دم نوش و دم جوش مهمونتون کنم ;) بعد خو من اين بار کوتاه تهران بودم و داغون هم سرم شلوغ بود، نشد.. :)
       1   2      >