وبلاگ :
ترجمه ي زندگي
يادداشت :
يادداشت هاي گوياي 13 ساله (2)
نظرات :
11
خصوصي ،
47
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پارسا زاهد
به نام خدا
سلام
اول اين رو خوندم بعد رفتم اون سه سال پيش هم خوندم.
يادش به خير اون موقع سر من فقط تو تبيان گرم بود. اصلاً وبلاگ نويس نبودم. هيف :(
بازي ايران و ژاپن فکر کنم خونه بودم اما ايران و استراليا. اوني که تو استراليا بود سر کلاس فيزيک دبيرستان بودم :( :دي
---
خيلي جالب بودن. کتابي نوشتنتون هم چه جالب بوده :)
---
هيف من استعداد انشا داشتم اون موقع اما دريغ از يه خط خاطره.
حالا سر پيري معرکه گيري ميکنم :دي
---
يادش به خير بچگيهام دوست داشتم اون قدر بارون بياد تا آب رو زمين جمع بشه و بعد شنا کنم :دييييييييييييي
راستي نمرهتون چند شده بود ;) :دي؟
دوباره بر ميگردم
.
بازم ميگم خيلي جالب بود. هر دوشون.:)
پاسخ
سلام ... دو سال پيشي ه ديگه؟ :دي :) ... اتفاقاً خاطره ي بازي ايران و استراليا رو هم دارم! مي خواستم بذارمش گفتم چيه همش فوتبالي باشه؟ يه کمم طولاني بود بي خيالش شدم.. ولي عجب روزي بود.. گير کرده بوديم تو مدرسه اي که تقريباً همه رفته بودن! :( ... نوشتن هميشه خوبه و قشنگ، و تقريباً هميشه هم آدمو آروم مي کنه! :) ... چه کاريه؟ خب مي رفتيد استخر :دييييي حالا هم مي تونيد ايامي که بارون مياد بريد تو ايستگاه مترو شنا کنيد! :دي (فقط برق نگيردتون!!!!!! :دييييي) ... نمره رو که حرفشم نزنيد! (-B ... ممنونم :)