ترجمه ی زندگی | ||
به نام خدای رحمن و رحیم سلام یه زمونی هر حرفی می خواستم بزنم انواع و اقسام مقدمه ها می یومد توی سرم، اما چند وقتی ه ذهنم در این زمینه چندان یاری نمی کنه، و اینه که یهو می رسم سر اصل مطلب! خب اصل مطلب اینه که خواستم از همه ی دوستان خوبم عذرخواهی کنم، و همین طور تشکر. تشکر از این که همیشه به من لطف دارن، و عذرخواهی از این که چند وقتی ه در ظاهر کمی بی معرفت شدم، و در واقع اندکی گرفتار. برای پست قبل قصد داشتم (و البته دارم) که به کامنت ها، و بیشتر از همه به چند کامنت، پاسخ بدم؛ و ان شاءالله سرفرصت (که امیدوارم خیلی زود باشه) بتونم با ذهن آزاد این کار رو بکنم؛ عذر می خوام که برخی سؤالات و نظرهایی که مطرح شده بود فعلا بی پاسخ مونده. ضمناً از همه ی دوستانی که سؤالی پرسیدند (چه عمومی و چه خصوصی)، دوستانی که از من کاری رو خواستند و متأسفانه مجالی نبود که انجام بدم حتی در حد جوابی مختصر، عزیزانی که به وبلاگشون دعوتم می کنند و این روزها سعادت ندارم سری بهشون بزنم، و خلاصه از همه تون عذر می خوام. ازتون التماس دعا دارم، خیلی زیاد..
[ شنبه 89/3/15 ] [ 8:43 عصر ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
به نام خدای رحمن و رحیم
مقدمه ای توی ذهنم نمی یاد برای حرفم... شاید سالروز آزادسازی خرمشهر، فرصتی باشه برای... 28 سال از آزادسازی خرمشهر می گذره.. از روزهای جنگ فاکتور می گیرم چون هرکسی، به خصوص ما خوزستانی ها می دونیم اون روزا چی بود و نباید توقعی از اون سال ها داشته باشیم... خرمشهر ِ پیش از جنگ رو من ندیدم، اما همه ی اونایی که دیدند اذعان دارند که به حق شهری بود خرم... خرابی خرمشهر و تبدیل شدنش به خونین شهر و حتی ویرانشهر! تقصیر کسی نبود... حتی یک درصد هم حرفم رو سیاسی ندونید! چرا که این 21 سال دربرگیرنده ی دولت هایی بود از همه رنگ و با همه ی شعارهایی که... چرا 21 سال پس از جنگ، تازه باید با کلی شعار و منت و پز و « دو دو رو دو دو » تصفیه خانه ی خرمشهر افتتاح بشه، اونم تازه فاز اولش! یکی از کوچک ترین کارهایی که می شد توی این همه سال در حق خرمشهر کرد نیاز به این همه منت داشت؟! و خیلی چیزهای دیگه... نیاز هست که عکس های خرمشهر رو که توی همین سال ها گرفته شده براتون بذارم تا ببینید ویرانه هایی رو که بعد از 21 سال هنوز...؟؟ خوزستان دین خودش رو به اسلام، به ایران اسلامی ادا کرد... پس از جنگ... خرمشهر رو خدا آزاد کرد... به شایستگی نگهش نداشتند! دلگیرم... ممد، کجایی ببینی؟! --------------------- پ.ن.2. پ.ن.3. [ دوشنبه 89/3/3 ] [ 6:16 عصر ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
به نام خدای رحمن و رحیم ولی ما با سه جمله ی دیگر زندگی مان را تباه می کنیم دکتر علی شریعتی ---------------------- نازک آرای تن ساق گلی نیما یوشیج ---------------------- پ.ن.1. پ.ن.2.
[ یکشنبه 89/3/2 ] [ 3:50 صبح ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |