تحلیل آمار سایت و وبلاگ به حق چیزای ندیده! + بعدنوشت - ترجمه ی زندگی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترجمه ی زندگی
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

به نام خدای رحمن و رحیم

سلام

------------

دو سه شب پیش یه تخم مرغ از توی یخچال برداشتم، که یهو یه چیزی توجهم رو به خودش جلب کرد!

ببینید!

 

متوجه شدید که؟ :دی

 

تازه این که چیزی نیست! تعطیلات که رفته بودم اهواز، رفتم توی یه مغازه ای که خرید کنم، بعد یکی دو مدل هم از این شیرینی های بسته بندی شده برداشتم (نون قندی و پیراشکی)، و از اون جایی که خیلی روی تاریخ تولید و مصرف حساسم، تاریخ تولیدشون رو نگاه کردم که مطمئن بشم تازه هستن؛ بعد یهو دیدم برای نون قندی ه، تاریخ تولیدش رو برای فردای اون روز زده! انگار که قراره این نونه فردا پخته بشه! :دی

به فروشنده هه گفتم این چرا تاریخش همچینه؟!
با قیافه ای ناراحت گفت اتفاقاً الآن در همین رابطه رنگ زده بودم به شرکتش، گفتن انگار کارگرا اشتباهی تاریخ فردا رو زدن!

بعد که من داشتم چیزای دیگه رو نگاه می کردم که انتخاب کنم، دیدم داشت با لحنی عصبانی به دوست (شایدم همکارش) با این مضمون می گفت که: نگاه کن چه کار می کنن! خب مشتری می یاد می پرسه، من چی بگم؟!
(خب حق هم داشت، برای آبروی مغازه بده؛ ممکنه پشت سرشون بگن اینا جنس نامرغوب میارن، بعد همین طوری الکی یه تاریخی می زنن که مردم بخرن! و البته من چون مغازه هه رو می شناختم که خیلی هم خوشنام ه و از اینایی ه که این قدر سرش شلوغه و خوب فروش می کنه که همیشه جنساش تازه هستن، همچین فکری نکردم.)

----------

پ.ن.1.
اینجا رو هم یه نگاهی بندازید. :)
(ویرایش: نه دیگه نمی خواد نگاهش کنید! آخه انگار تاریخ مصرف عکس ه گذشته!
اما لینکش رو پاک نمی کنم چون این اتفاق شدیداً به این پستم می خوره.. )

پ.ن.2.
و...
الهی که هیچ وقت خاطر ِمون توی دلای هم منقضی نشه :)

بعدنوشت در بامداد پنج شنبه ساعت بعد از سه صبح..
پ.ن.3.

امشب..
مشغول ترجمه بودم اما یه حالی داشتم، دلم گرفته بود..
سعی کردم به اعصابم مسلط باشم و به کارم ادامه بدم.. ادامه دادم اما بی تاب و ناآروم بودم..
ساعت از 12 و نیم گذشته بود که یکی از دوستام اس ام اس زد.. یکی دو تایی اس رد و بدل شد و یه کم نصیحتش کردم به خاطر مسئله ای که می دونم گرفتارشه.. و البته می دونم از نصیحتام ناراحت نمی شه..
نمی دونم چی شد که یهو احساس کردم دلم می خواد برای این دنیای عجیب و غریب یه کاری بکنم... می دونم به نظر مسخره س! اما خب لااقل برای اطرافیانم..

دلم گرفته بود، یا شایدم یه حسی شبیه به.. یه حس پابند بودن...
نمی دونم چی می خواستم، فقط حس می کردم بدجوری پاهام زنجیری ِ زمین ه...

و یه لحظه حس کردم چقدر اطرافیانم.. بستگانم.. دوستانم.. نزدیکانم رو دوست دارم...

و بعد...
ناگهان حس کردم شاید دارم منقضی می شم!
شاید وقتشه!

...

الآن دیگه اون حس رو ندارم، اما دلم بدجوری...
بی خیال...
فقط... می دونم کلیشه ای ه، اما...

اما حلالم کنید!

دارم فکر می کنم اگر یه وقت تاریخم به سر برسه، با این همه حق الناس چه کنم؟!

تاریخ انقضای دلم سر رسیده است
آرامش و قرار به آخر رسیده است

هستم میان جمع ولی زار و بی قرار
دل خسته از همه تکرار.. رار.. رار...

پژواک واژه ی تکرار نیز قصه ایست
پایان ندارد این همه تکرار، چاره چیست؟!

این دل که انقضای سکوتش به سر شده است
گوشش دگر به حرف زمانه چه کر شده است!

بشنو، ز او سکوت و اطاعت طلب کنند
لبخند پر ز رضایت طلب کنند...

اما دلم دلش همه فریاد و بانگ خواست
مجنون شد و به نعره ز جای خودش بخاست

با خود بگفت که عادت شکن شوم
بیرون ز بندگی جان و تن شوم

...

اما چه زود و تلخ حقیقت سلام کرد
با حرف تازه اش که چه زهری به کام کرد...

گفتا چه داد می زنی؟ که همه گوش ها کر است
شاید میانشان دو سه تا خوب و بهتر است!

زین پس دلم! برای گوش و دل کر مکوش
گویایی گر که سود ندارد بشو خموش!

...

اما دگر سکوت دل من نه عادت است!
این خامشی پر ِ درد و شکایت است...


پ.ن.4.
این طوری نگام نکنید!
الآن بهترم :)
اذان رو هم گفتند..
:)


[ سه شنبه 90/12/9 ] [ 1:33 صبح ] [ گویای خاموش ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در ترجمه به مشکلی که بر می خورم، آن قدر با کلمات دست و پنجه نرم می کنم تا سرانجام پیروز شوم. در ترجمه ی زندگی ام اما... نمی دانم... پیچیدگی متن زندگی متحیرم کرده... متنی آن قدر گویا که لحظه لحظه اش را حس می کنم، و آن قدر خاموش که پی بردن به معانیش بصیرتی می خواهد که ندارم... اما می دانم نباید تسلیم شد؛ باید «زندگی کرد» تا بتوان ترجمه اش نمود... باید به جایی رفت که حیات به معنای واقعی درش جریان دارد... پس به کوچه باغی از زندگی پناه می برم و از آرامشش، زیبایی اش و سادگیش مدد می گیرم، و «زندگی می کنم»؛ شاید روزی گوشه ای از این متن پیچیده را فهمیدم...
امکانات وب


بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 27
کل بازدیدها: 284895