تحلیل آمار سایت و وبلاگ گروه تماشاچی... - ترجمه ی زندگی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترجمه ی زندگی
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

 

به نام خدای رحمن و رحیم

سلام

-------------


فوتبال

بازی تمام شد:
دروازه بان ماهر خورشید،
ــ از تیم صبح ــ
بلعید توپ خسته و مفلوک ماه را!
اینک ستاره ها،
ــ بازیکنان تیم شب ــ
خود را برای بازی دیگر
آماده می کنند؛
اما در این مسابقه ها، افسوس
حس شکست،
هر بار با گروه تماشاچی ست

بهمن صالحی



----------

پ.ن.1.
این شعر رو خیلی وقت پیش خونده بودم..
چند روز پیش که دوباره خوندمش، یاد یکی از پست های قدیمی خودم افتادم!

باید مسافر باشی!

پ.ن. این روزا ادامه ی مطلب خیلی مد شده!:دی

 

از خوشحالی ِ آزادی ِ بعد از امتحانا، امشب در پوست نمی گنجم! نمی دونم چه کار کنم! مثل دیوونه ها شدم! می یام نت، آهنگ گوش می کنم، بدون این که درسی داشته باشم تا صبح می شینم بیدار، و بی دغدغه چایی می خورم با دسر شکلاتی ای که درست کردم؛ تازه بعد از امتحان برا خودم جایزه هم خریدم!! :پی یه بسته آلوچه ی ترش خوشمزه و یه بسته هم یه چیزی تو همون مایه ها اما با آلبالو (با آلبالو خشکه می فرقه ها!) :دی
بیشتر نخریدم چون هنوز معده م از استرس درسا ناخوش احوال ه! :دی

امتحانا که تموم می شن، چه بگیم و چه نگیم، تازه این حس در آدم زنده می شه که...

 


[ چهارشنبه 90/11/12 ] [ 4:3 صبح ] [ گویای خاموش ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در ترجمه به مشکلی که بر می خورم، آن قدر با کلمات دست و پنجه نرم می کنم تا سرانجام پیروز شوم. در ترجمه ی زندگی ام اما... نمی دانم... پیچیدگی متن زندگی متحیرم کرده... متنی آن قدر گویا که لحظه لحظه اش را حس می کنم، و آن قدر خاموش که پی بردن به معانیش بصیرتی می خواهد که ندارم... اما می دانم نباید تسلیم شد؛ باید «زندگی کرد» تا بتوان ترجمه اش نمود... باید به جایی رفت که حیات به معنای واقعی درش جریان دارد... پس به کوچه باغی از زندگی پناه می برم و از آرامشش، زیبایی اش و سادگیش مدد می گیرم، و «زندگی می کنم»؛ شاید روزی گوشه ای از این متن پیچیده را فهمیدم...
امکانات وب


بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 284799