تحلیل آمار سایت و وبلاگ من مسافرم همیشه... - ترجمه ی زندگی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترجمه ی زندگی
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

به نام خدای رحمن و رحیم

 

سلام

 

---------------------

 

راستش رو بخواید هیچ وقت هیچ وقت هیییییچ وقت فکر نمی کردم زندگیم اینقدررررر شبیه فیلما بشه...

 

ینی این قدر مبهوت ِ روزگارم که واقعاً نمی دونم چی بگم، ینی اصلاً چی می شه گفت...

 

 

-----------------

 

امشب دیدم شبکه ی تهران بازم داره سریال تولدی دیگر رو می ده!

اما بعد دیدم نوشته فیلم تلویزیونی تولدی دیگر؛ وقتی این طوری می نویسن ینی سریال رو خلاصه کردن، که فکر کنم توی دو سه قسمت باشه، امشب رو که زده بود قسمت اول.

تا یه جاهاییش رو دیدم و خب خلاصه شده ی سریال بود، بعدش دیگه کانال رو عوض کردیم.

 

دقت کردید این سریال رو تا حالا چقدر پخش کردن؟ پوزخند

سال ها پیش که شبکه تهران دادش، چند وقت بعد شبکه ی خوزستان (و لابد سایر استان ها). چند سال بعدش دوباره شبکه تهران. دوباره همین یکی دو سال پیش بازم تهران دادش. فکر کنم چند وقت پیش تماشا یا شایدم آی فیلم می دادش.

خلاصه تا حالا یه 5-6 باری پخشش کردن؛ دیگه این بار لابد خودشون دیدن چه خبره اون همه رو از اول بدن؟ در نتیجه خلاصش کردن! :دی

 

و جالب این جاست که ایییییین همه این سریال رو پخش کردن، بازم هربار من کلی از دیدنش ذوق می کنم!!

حالا همه ی این دفعاتی که داده رو کامل ندیدما، اما همیشه هروقت فرصت داشتم نشستم پاش و با یه حس خوب تماشاش کردم.

نمی دونم چرا اینقد این سریالو دوسش دارم! یه لطافت خاصی داره.

 

حیف که هیچ وقت جرأت ِ «تولدی دوباره» رو نداشتم..

 

+ عکس جدید از بازیگران کودک سریال تولدی دیگر

(به من چه، ان شاءالله که هنوزم خواهر برادرن :پی)

 

-----------------

 

چقدر آخر قصه ی گروه دنگ شو رو دوسش دارم...

اگرچه هیچ وقت جرئت این رو هم نداشتم که برکه ی امن رو رها کنم و خودم رو به موج خطر بسپارم...


آخر قصمه اما قصه ی آخرم این نیست
آخر راهی که باید من ازش بگذرم این نیست..

آرزوهامو برای خاطراتم دوره کردم
کجای خاطره باید پی آرزوم بگردم؟
خسته م از هرچی رسیدن
اگه پشتش سفری نیست
برکه ی امن و نمی خوام وقتی موج خطری نیست

می رسم نه واسه موندن
من مسافرم همیشه..
مثل نوری که میاد و رد می شه از دل شیشه
آخر قصمه اما قصه ی آخرم این نیست
آخر راهی که باید من ازش بگذرم این نیست..

خسته م از هرچی...

[ دوشنبه 92/11/7 ] [ 2:25 صبح ] [ گویای خاموش ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در ترجمه به مشکلی که بر می خورم، آن قدر با کلمات دست و پنجه نرم می کنم تا سرانجام پیروز شوم. در ترجمه ی زندگی ام اما... نمی دانم... پیچیدگی متن زندگی متحیرم کرده... متنی آن قدر گویا که لحظه لحظه اش را حس می کنم، و آن قدر خاموش که پی بردن به معانیش بصیرتی می خواهد که ندارم... اما می دانم نباید تسلیم شد؛ باید «زندگی کرد» تا بتوان ترجمه اش نمود... باید به جایی رفت که حیات به معنای واقعی درش جریان دارد... پس به کوچه باغی از زندگی پناه می برم و از آرامشش، زیبایی اش و سادگیش مدد می گیرم، و «زندگی می کنم»؛ شاید روزی گوشه ای از این متن پیچیده را فهمیدم...
امکانات وب


بازدید امروز: 178
بازدید دیروز: 55
کل بازدیدها: 286219