تحلیل آمار سایت و وبلاگ می شه ضامنم بشی؟! . . . - ترجمه ی زندگی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترجمه ی زندگی
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

به نام خدای رحمن و رحیم

 

سلام

 

-------------------------

 

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا..

آقای رئوف...

 

 

دل تنهامو اوردم با یه دنیا دلخوشی

کمتر از آهو که نیستم، می شه ضامنم بشی؟! . . .

 

دارم آهنگت رو گوش می کنم و هی می گم فقط ضامنم بشو..

اگر هروقت شعاری این حرفو می زدم، اما الآن دیگه رسیییییییییدم به این که هرچی خدا بخواد..

فقط بیا و شما ضامنم شو آقا.. ازش برام بهترین ها رو بخواه، عزت بخواه...

 

 

کاش می طلبیدی آقا..

باید بیام پیشت..

باید بایستم همون جای همیشگیم و فقطططط گریه کنم..

 

رو به روت بی اختیار دوباره زانو بزنم

میون گریه بگم غریب و در به در منم..


تو رو شاهد بگیرم که با خدا حرف بزنی

می دونم که دست رد باز به سینه م نمی زنی..

 

 

تمام بغضامو نگه داشتم برا خودت..

کاش اذن دخول می دادی آقا..

باید بیام برات زااااااااااااااار بزنم...

کاش صدام بزنی آقا..

خودت باید آرومم کنی..

 

 

دست خالی هیچ کسی از در خونه ت نمی ره

یا رضا رضا می گم تا قلبم آروم بگیره...

 

-------------------------

 

(1)

با بارون و بی بارونش دیگه مهم نیست..

فقط دلم می خواد برم بشینم بدون کوچک ترین حفظ ظاهر گریه کنم؛ می خوام صدای یه سری آهنگارو زیاد کنم و بلنننند باهاش بخونم.. می خوام..

شکرت خدا..

 

(2)

خدایا؟

تو که منو می شناختی، خب؟

تو که می دونستی چه عقایدی دارم، تو که می دونستی چه مدلی فکر می کنم، تو که می دونستی حساسیت هامو، تو که می دونستی...

دقیقاً از هررررچی می ترسیدم سرم اوردی؟!

 

خدایا، "فقط" خودت می دونی و می فهمی حالمو..

ریش و قیچی دست خودته، فقط حواست به اون قیچی تیز باشه لطفاً..

 

(3)

همیشه واقعاً می ستودمش؛

اما جدیداً در عین ستودن، گاهی دلم می خواد بگیرم خواجه امیری رو کتکش بزنم! ازبس که لامصب آهنگاش چنگ میندازن تو دل و روح و روان آدم :|

هیچ نمی گه با اون صدای جادوییش دیوونه می شیم؟؟ :(

 

(4)

بک گراند جدیدم عکس یه ریل قطاره که رفته زیر برگای پاییزی..
یه ریلی که انتهاش محو و نامعلومه، حتی معلوم نیست کدوم سمت می پیچه.. اصن می پیچه؟

قطار می رود به سوی مقصدی که ناکجاست...


[ یکشنبه 92/9/10 ] [ 1:47 صبح ] [ گویای خاموش ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

در ترجمه به مشکلی که بر می خورم، آن قدر با کلمات دست و پنجه نرم می کنم تا سرانجام پیروز شوم. در ترجمه ی زندگی ام اما... نمی دانم... پیچیدگی متن زندگی متحیرم کرده... متنی آن قدر گویا که لحظه لحظه اش را حس می کنم، و آن قدر خاموش که پی بردن به معانیش بصیرتی می خواهد که ندارم... اما می دانم نباید تسلیم شد؛ باید «زندگی کرد» تا بتوان ترجمه اش نمود... باید به جایی رفت که حیات به معنای واقعی درش جریان دارد... پس به کوچه باغی از زندگی پناه می برم و از آرامشش، زیبایی اش و سادگیش مدد می گیرم، و «زندگی می کنم»؛ شاید روزی گوشه ای از این متن پیچیده را فهمیدم...
امکانات وب


بازدید امروز: 44
بازدید دیروز: 60
کل بازدیدها: 286332