• وبلاگ : ترجمه ي زندگي
  • يادداشت : بشين سر جاي خودت..
  • نظرات : 21 خصوصي ، 27 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + حس 
    خدا نکشدتت
    چققدر به اين پاسخت خنديدم
    :))

    راستي
    نمايشگاه کتاب قرار مدار نذاريم؟ نمايشگاه کتاب نمياين عين پارسالي جمع شيم؟
    پاسخ

    سلام ... :)) // والا من که نيستم.. يعني در زودترين حالتي که برسم شايد بشه آخرين روز نمايشگاه، شايدم نشه نمي دونم. شما قرار بذاريد بريد، خوش بگذره، هق ;) جاي منم يه دسته گل بذاريد :)))
    نه متاسفانه
    :|

    حالا تقريبا تمام دوستانم به يه مشکل بزرگ برخوردن و غمگينن
    :(
    و من براي هيچ کدوم نميتونم کاري بکنم....
    پاسخ

    سلام ... :( / اين حس که آدم براي دوستا و عزيزاش نتونه کاري بکنه رو خييييييييلي خوب مي فهمم.. :(
    + رزي 
    سلام آبجي
    واااي كه چقدر به ادامه ي مطلبت اضافه كردي اوووف...
    چه بامزه گفتي تو مورد 5

    ممنون خدا، اصلاً بوس بوس، خو؟

    دستاتو واکن که دارم مي يام تو بغلت..

    ياد توصيفات افتادم..

    آبگوشت بي نخود؟عب نداره خواهر حالا آسمون كه زمين نيومده بود همونجوريم خوب بود كه چرا تغيير هويت دادي؟

    ما گاهي به جاي نخود لپه مي ريزيم..چه فرقي ميكنه آبگوشت آبگوشته ديگه..ايييش..من كه دوس ندارم خيلي

    واي آبجي ميدونم چي ميگي..اما حواستو جمع كن و تموم تمركزتو رو درست هوم؟

    مطمئنم ايندفعه ديگه جرئت نداره يارو چيزي بگه..والا با من طرفه..آدرسشو بده بيام كتلتش كنم پلو رو

    پاسخ

    سلام ... هوم آره.. :دي / ولي من آبگوشت دوست مي دارم :)) / مي خواي همين الآن آدرسشو بدم؟ :دي
    + رب 
    هي بابا:(
    پاسخ

    ;)
    تازشم
    هيچم آبگوشت بي نخود هيچي اش نمي شه!
    بعله!

    پاسخ

    ممنون که روحيه مي دي به اين عقب مانده! :پييييييي
    سلام
    بعد از صحبت با دکتر مرعشي رفتم دانشگاه کارشناسي با استاداي اونجا مشورت کنم
    اخه دکتراشون رو پيش اقاي ب گرفتن همگي
    و چون ميخواستم بهشون برسم، هول هولي رفتم..ببخشيد

    هر جا هم رفتم گفتم به قول يکي از دوستان "ما عقب مانده ايم!"
    -----------------
    امروز که رفتيم توي مغازه و ماجراهايي پيش اومد و مرضيه از ته دل مي خنديد توي خيابون...دلم ميخاست تصويرش رو بگيرم و روزايي که بهش مي گم چته، نشون بدم و بگم مي بيني که چقدر معلومه خوب نيستي...
    دلم مي خواست تو رو هم ببرم بيرون تا بخندي..تا خنده از ته دلت رو ببينم روي لب هات
    ------------------
    انصافا يکي از خبراي خوشي که امروز شنيدم خبري بود که دادي که ف گفته؛ از صميم قلب دعا مي کنم کارت بيفته رو غلطک..از صميم قلبببببببببببببب
    :)
    ---------------------
    امروز بعد از حرفاي دکتر ب نااميد شده بودم از موضوعي که عاشقانه انتخابش کردم..واقعا عاشقانه...
    بعد با مرعشي و عامري که حرف زدم، جفتشون گفتن موضعت خيلي خوبه اتفاقا و اينا
    فک ميکنم خصلت ب هست که همه رو نااميد کنه..شايد حتي نخواسته
    :))
    --------------
    دوستت دارم
    همين
    دوست دارم بيشتر ببينمت حتي
    دوست دارم عم چشم هات رو نبينم
    دوست دارم براي چند ساعت حتي اگر شده، ببرمت بيرون و اينقدر برگرديم و خسته ات کنم که غم چشمات بپره
    کاش بتونيم نذاريک غم ها ذره ذره فرسوده امون کنه
    امروز که عامري روديدم،استادي که عين يه دانشجوي خوشحال، با انرژي مي چرخيد سر کلاس و هيچي ازش نمونده بود..خسته داغون ..بي نا
    دلم سوخت براي خودمون که چطور ذره ذره فرسوده ميشيم بي اين که بفهميم...

    چرت و پرت زياد نوشتم نه؟
    اولش خواستم خصوصي کنم اينو، ولي بعد گفتم : ما را از حرف و حديثي که ديگران مي سازند باکي نيست، خيلي وقت است آب از سرمان گذشته
    [خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ)

    پاسخ

    سلام ... نه بابا اين حرفا چيه، ديروز در واقع هرکي دنبال کار خودش بود ديگه، خودمم که يه جا بند نبودم. همون چند دقيقه ديدن گذري ِ «درون دانشگاهي» هم خوب بود البته، به خصوص که اکيپ عقب مانده ها (!) رو هم تشکيل داديم! ;)) بايد عضوگيري هم بکنيم! :دييييي ... دلم براي همه تون تنننننننگ شده... چه کنم که سفرهام يکي دو روزه و مديرعاملي(!) شدن و مث ديروز خيلي اتفاقي يهو مي بينم سر از اين جا دراوردم! بعد يهو خيلي اتفاقي مي بينم رسيدم اهواز :دي (البته اين سري هنوز اين اتفاق نيفتاده :دي فعلاً بليط برگشت نگرفتم اگرچه فوقش تا يکي دو روز ديگه باشم احتمالاً) .. دلم براي هر کدومتون يه جوري تنگ شده.. اما هم خودم ديگه مث آدم اين ور نيستم، هم ملاحظه ي اينو مي کنم که همه تون گرفتاريد.. // هه هه، مي خواي از منم فيلم بگيري و بعداً به عنوان مدرک رو کني؟ :دي .. آره ديروز درست گفتي، ديروز هم حالم خيلي بد بود.. صبحش هم همون اهواز که بودم يه خاطرات بدي برام زنده شده بودن که وسط اون همه آدم نتونستم جلوي اشکامو بگيرم.. اگرچه زود خودمو جمع و جور کردم ;) / ديشب قبل از اين کامنتت مي خواستم توي بعدنوشت ها يه چيزي بنويسم اما پشيمون شدم.. يه چيزي درباره ي اين که يکي هست که هميشه احساسات غريبم رو از توي چشم هام مي خونه.. نمي دونم شايد خيلي تابلو هستم و بقيه هم بخونن و فقط روشون نشه بگن.. / هوم، پاشم آماده شم منم امروز برم يوني کارشناسي تون؛ استادي که باهاش کار دارم امروز اون وره انگار؛ دعا کن باشه و تو ديوار نخورم :)) // نه خصوصي چرا؟ :)
    به نام خدا
    سلام
    چه جالب اين طوري فکر نکرده بودم :)
    البته فکر کنم ضرري نداشته باشه. وقتي جوش شيرين با اسيد واکنش مي‌ده دو جزء ثابت آب و دي اکسيد کربن ايجاد مي‌کنه. اما جزئي که از هر اسيدي به اسيد ديگه فرق مي‌کنه، نمک سديمي اونه
    مثلاً اگه تو آش سرکه بريزين و زياد ترش بشه، بعد جوش شيرين بريزيد، نمک استاد سديم ايجاد مي‌شه. اما اگه آبليمو تو غذاتون ريخته باشيد، يه نمک پيچيده‌تر درست ميشه البته بازم يون سديم رو توش داره
    .
    ممنون راه حل خيلي جالبي بود. اگه اين دفعه آبجي قورمه‌سبزي رو زياد ترش کرد، جوش شيرين مي‌ريزم توش :)))
    خنده شيطاني چطوريه؟ :دي ياه ياه ياه :))
    پاسخ

    سلام ... ممنون از اطلاعاتتون، پس خيالم راحت باشه! :)) / :دي
    خوبه گوشتو فراموش نکردي
    پاسخ

    سلام ... :دييي خيلي بججنسي! :)))))))))
    + رب 
    ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
    فککککککککککککککککککککککککککککن تو آبگوشت نخود نريزي هههههههههههههه فککککککککککککککککن
    خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
    يني سوتي ه سال بودااااااااااااااااااااااااا
    ترشي رو با بکينگ پودر؟ع چه جااالب !:)
    مرسي من انقد ازين ترفندا خوشم ميااااااااااااااااااد
    مث ترفندايي که براي رفع بوي سوختگي و شوري و شفته شدن برنج و ايناس
    خيييييييييييييييييييييييييييييييييلي کاربرد دارن (برا بعضي ها خب! ) :))))
    پاسخ

    سلام ... تازه خبر نداري، يه بار سه چهار سال پيش يه قرمه سبزي اي براي افطار ماه رمضون پختم، بعد روزه حسابي گيجم کرده بود ديگههه.. خلاصه وقتي مي کشيدم هي مي ديديم چرا حجم غذا يه جور کمي ه، چرا با هميشه فرق داره؟ آخرشم که نفميدم؛ کشيدمش اوردم سر ميز، بعد يهو جيييييييييييييغ! توش لوبيا نريختم! :)))))) هنوز که هنوزه سر اون قرمه سبزي بي لوبيا جک خانواده مي باشم! |:)))))))) / فک کنم با اين تعاريف، از قزقون پرتم کنيد بيرون! :ديييييي // برا رفع بوي سوختگي برنجي که ته گرفته باشه که مي گن يه نون بذاريد روي برنج (همين منظورت بود يا چيز ديگه؟)؛ حالا برا شفته شدن راهکارت چيه؟
    به نام خدا
    سلام
    نمک رو شنيدم با سيب‌زميني ميگيرن
    اما ترشي رو با چي؟
    به ما هم ياد مي‌دين؟ :)

    و در تمام مدت هم قيافه م اين شکلي پوزخند بود
    :)))))))))))
    پاسخ

    سلام ... اتفاقاً اين شيوه يه جورايي مربوط به شيمي ه! :)) . ترشي جات اسيدي هستن ديگه.. وقتي يه غذايي خيلي ترش مي شه، با يک ماده ي باز يه مقدار از اين اسيد رو خنثي مي کنيم! باز خوراکي که خيلي هم دم دست باشه چيه؟ بيکينگ پودر/جوش شيرين! :)) يه کم (و نه زياد!) بيکينگ پودر مي ريزيم توي غذا (البته غذا بايد مايع باشه نظير خورش ها و اينا).. بعد اين بازه مقداري از اين اسيده رو خنثي مي کنه و ترشي غذا کم مي شه! :پي اولش يه کم غذا کف مي کنه در اثر واکنش، اما چند ثانيه که همش بزنيم دوباره همه چي آروم ميشه! :)) // الآن دارم فکر مي کنم نکنه يه وقت اين واکنش ضرر داشته باشه و غذا رو مشکل دار بکنه.. يهو يه ماده ي سمي اي چيزي اين وسط ايجاد نشه.. هوم؟ شما بگيد.. / البته حالا ما هم که هر روز اين کارو نمي کنيم :)) ممکنه مثلاً سالي دو سه بار پيش بياد! هرچي باشه بهتر از غذاي ترشه که! :))
    + VF 
    5>>> منم که هرچندوقت يبار همينو ميگم که!
    همش فکرميکردم من مشکل دارم !
    :))))))) الان حس خوبي دارم :)))
    پاسخ

    اتفاقاً وقتي مي نوشتم يادم بود که تو نمي دونم کجا اينو گفته بودي.. يادمه با داداداود خان هم بود که صحبتش رو کرده بودي انگار.. هوم؟ .... :)
    + رب 
    خخخخخخخخخخخخ من برعکس هميشه ازين کوکب هدايت ه بدم ميومد ...نميدونم چرا !شايد چون کوکب دو تا ک داره!! نميدونم هاااا شايدم چون معني شعرشو نميدونستم ..بهرحال خوشم نميدومد ...
    گفتم ..نگيد نگفت !
    oO
    -INSANE!
    پاسخ

    سلام ... والا منم که از ترکيب اسميش خوشم نيومده بود، يني اصن توجهي هم به اين جنبه ش نداشتم :)) / باشه ممنون که گفتي :))))))
    به نام خدا
    سلام
    مي‌گم اينجا شکلک‌هاي جديد جالبي ابداع ميشه‌ها :ديي
    ياهو بياد امتيازشون رو بخره :))
    ":|))))"

    :)))))
    پاسخ

    سلام ... کلاً اين تيپ شکلک ها رو مرهون ذهن خلاق ترانه هستيم :))
    + رب 
    " اي کوکب هدايت..."
    اينو تو دبيرستان نداشتيم؟
    چقد آشناس..
    با اون تيکه اول که کجا بريم هي ديفار نباشه هم موافقم..


    پاسخ

    هوم.. :( / بلي، توي دبيرستان داشتيمش، و خب غزلي زيبا از حافظ :) .. از همون روزگار دبيرستان تا الآن هرازگاهي ورد زبونمه اين غزل.. اگرچه هنوزم کامل حفظش نيستم.. :)
    + رب 
    خو فکر ميکردم منظورتون واقعااا پروزن بودنه ..
    نميدوني چه حرصي دارم ميخورم اين هفته از اين پوزني خودم کههههه
    نميدوني چه تلاشي ميکنم کهههههه نميشه که نميشه !
    پروزن نخواهم گشت! نچ!
    پاسخ

    سلام ... بالاخره پَروزن يا پُروزن؟ :))))))) ... چي بگم والا.. حالا چرا به طور خاص اين هفته؟
       1   2      >